Pages

Sunday, May 9, 2010

The Death of Sun

مرگ آفتاب

عکسی‌ از ناسا دیدم که شما اینجا میبیند. نیبولای چشم پشک مرگ آفتابی را نشان می‌دهد با چه زیبایی و مرا وادار به سرودن این شعر ساخت. مسئله هستی‌ و نیستی‌ (وجود و عدم) یکی از مسائل خیلی‌ بغرنج فلسفی‌ هست که روی دست دارم تا به استایل قرن ۲۱ و با در نظر داشت علم امروز بیان دارم. اگر این برایتان جالب است بنویسید، تمام شد برایتان می‌‌فرستم. تا آنزمان می‌‌توانید آنچه نوشتم در باره جبر و اختیار، نظم و بی‌ نظمی کاینات، خوب و بد را بخوانید و معذرت این حقیر را بپذیرید
ببین جشن مردن آفتاب چه زیباست
آنچه به نیستی‌ پیوندد خوشی‌‌اش بی‌ منتهاست
ز نیستی‌ جاودانگی آید پدیدار
هرانچه نیست هستی‌ را همی سازد عیار
ز نیستی‌ آنچه هستیست آفریده شد.
آنچه زیبائیست به هستی‌ زنده شد.
هستی و نیستی‌ دو روی یک گوهرند.
قشنگی‌ و ابدیت مکمل یک دیگرند
ببستند پای مندر بین این دو
ندانم کجاست آغاز اوکجاست انجام من .


By Kabuli 2010 All rights reserved.
©TheCarriageHose.com

No comments: